امام موسی صدر      ۳

خطبه حضرت زینب(س)
زینب در ادامه می‌گوید: «ای یزید، آیا گمان می کنی چون گسترة زمین و آفاق آسمان را بر ما بستی، چون اسیران به هر سو می‌رویم، فضیلتی است برای تو و موجب خواری و نقص ماست؟ پس خود را بزرگ پنداشتی و کبر ورزیدی و شادمان گشتی!»
زینب یزید را توصیف می‌کند که پیروز متکبر است. انسان متکبر با حالتی خاص گردن خود را می‌گیرد و به اطراف نگاه می‌کند. زینب انسان متکبر را این گونه توصیف می‌کند که شادمانی از اینکه بر ما پیروز شده‌ای، به گونه‌ای که: «دیدی که دنیا در دستان توست، کارها بر وفق مرادت است و حکومتی که حق ما بود، در اختیار تو قرار گرفته است! مهلاً مهلا: اندکی درنگ کن! آیا سخن خدا را فراموش کرده ای که: «و لاَ یَحسَبَنَّ الذِینَ کَفَرُوا أنَّما نُملِی لَهُم خَیرٌ لاَنفُسِهِم إنَّما نُملِی لَهُم لِیَزدادُوا إثمًا و لَهمُ عَذابٌ مُهین: آنان که به راه کفر رفتند، گمان نکنند مهلتی که به آنها می‌دهیم برایشان بهتر است، بلکه آنها را مهلت می‌دهیم تا بر گناه خود بیفزایند و آنان را عذابی خوارکننده است.» 
زینب(س) می‌گوید آنچه می‌بینی، امتحانی از جانب خداست؛ زیرا خداوند پیروزی را مختص نیکوکاران نکرده است. هر کس که تلاش کند و هر کس که بجنگد، اگر از راه درست اسباب و مسبب قدم بردارد، به نتیجه خواهد رسید. خداوند الزاماً انسانی را که در راه خیر قدم برمی دارد، بلافاصله پیروز نمی‌کند. گمان مبر به مجرد اینکه نمازت را خواندی، مشکلاتت حل می‌شود؛ یا به محض اینکه انسان خوبی بودی و روزه گرفتی، خداوند کمکت می‌کند و مشکلاتت حل می‌شود؛ یا اینکه اگر مقداری به دین توجه کردی، بدهی‌هایت پرداخت می‌شود. نه، این مسائل مردود است. 
اگر بگوییم که انسان تا در راه خیر قدمی برداشت، مالی کسب می‌کند، در این صورت دین ارزشی ندارد. اگر خدا به هر نمازگزاری پولی می‌داد و بی نماز از دریافتش محروم می‌شد، همة مردم نمازگزار می‌شدند. اما نمی‌توان برای نماز قیمتی گذاشت. اگر خدا هر دروغگو و منافقی را فوراً تنبیه کند، مردم دیگر جرأت عمل شر نخواهند داشت. در این صورت، همه خوب می‌شوند؛ اما «لِیَهلِکَ مَن هَلَکَ عَن بَیِّنَۀٍ و یَحیَی مَن حَیَّ عَن بَیِّنه: تا کسی که [باید] هلاک شود، با دلیلی روشن هلاک گردد، و کسی که [باید] زنده شود، با دلیلی واضح زنده بماند.» انسان نیکوکار نباید لزوماً در انتظار مال و احترام و جاه باشد.‌گاه انسان در راه خیر، متحمل سختی‌ها و مشکلات می‌شود. دنیا چه ارزشی دارد، اگر همة دنیا را به ما دهند و اجر اخروی را از ما بگیرند و کمال نفس را از ما بگیرند و آرامش روان را از ما بگیرند، چه ارزشی دارد؟ 
زینب چه مقام و جایگاهی نزد خدا دارد، در عین حال، به مشکلات جانکاهی دچار شد. چرا؟ زیرا بنیان جهان این گونه نیست که اگر انسانی کار خیری صورت داد، خدا بی‌درنگ اجرش را به او بدهد. انسانی که کار خیر می‌کند، احساس آرامش درون دارد، در آینده آرامش به دست می‌آورد و گاه‌این آینده بسیار دور است. این انسان به راحتی می‌رسد و پاداش برترش نزد خداست. زینب این قاعده را به یزید تذکر می‌دهد و به او و آنان که در آن مجلس بودند و آنان که بعدها، پا به‌این جهان می‌گذارند، با صدای بلند می‌گوید: «وَلاَ یَحسَبَنَّ الذِینَ کَفَرُوا أنَّما نُملِی لَهُم خَیرٌ لِأَنفُسِهِم» اگر ما اموال و مقام و پیروزی دادیم به آنان که کفر می‌ورزند، این عطا خیری برای آنان نیست، اینها آزمایش و امتحانی برای آنان است. 

ای بردگان!
در ادامه زینب می‌گوید: «أمِنَ العدلِ یابنَ الطُلقاء؟» «ابن الطلقاء» یعنی فرزند کسی که آزاد شده است. «طلیق» شخصی است که دیگری او را آزاد ساخته است. در گذشته بنده و برده وجود داشت. هر کس که عبدی را می‌خرید و آزادش می‌کرد، فضلی بر او داشت. زینب به یزید می‌گوید: ‌ای پادشاه پیروز، تو فرزند آزادشدگانی. آنگاه که پیامبر(ص) ظفرمندانه وارد مکه شد، بر اساس نظام عربی قدیم، این حق را داشت که مکیان را به بندگی بگیرد. اما وارد مکه شد و در مجمعی همگانی گفت: «فکر می‌کنید چگونه با شما رفتار بکنم؟» گفتند: «تو برادری کریم و فرزند برادری کریم هستی.» فرمود: «بروید، شما آزادشده‌اید!» زینب به‌این ماجرا اشاره می‌کند که اگر جد من اراده کرده بود، پدربزرگ و پدرت را به بندگی می‌گرفت و تو اکنون بنده‌ای خُرد بودی. من با این چشم به تو می‌نگرم، هرچند اکنون بر مسند خلافت و حکومت باشی!
«أمِنَ العدل یا ابنَ الطلقاء تخدیرکَ حرائرک و إمائک: ای فرزند آزادشدگان، آیا عادلانه است که زنان و کنیزکان خود را در پس پرده بنشانی و سوقکَ بَنات رسول الله سَبایا...: دختران پیغمبر را در اسارت به‌این سو و آن سو بکشانی و رو از آنان آشکار کنی و دشمنان آنان را از سرزمینی به سرزمینی بکشانند و بیگانه و آشنا چشم به آنان خیره کنند. از مردانشان کسی با آنان نیست و پرستاری در کنارشان نیست!» سپس زینب بر کوبندگی این موضع می‌افزاید: «کیفَ تُرتجی؟» من از تو این عدل را انتظار نمی‌برم و تو در جایگاهی نیستی که امید به تو برد؛ چرا؟ به واقعة اُحد اشاره می‌کند؛ هنگامی که مادربزرگ یزید ـ هند جگرخوارـ جگر حضرت حمزه را که شهید شده بود، درآورد و در دهان گذاشت. تو فرزند همان زن هستی: «چه امیدی به فرزند کسی ببریم که جگر پاکان را به دندان گرفت و گوشتش با خون شهدا رویید! و چگونه از دشمنی بر ما بکاهد، کسی که با کینه و دشمنی به ما می‌نگرد و بی‌آنکه خود را گنهکار بداند و گناهش را بزرگ بدارد، می‌گوید: کاش نیاکانم بودند و شادی می‌کردند و به من دست مریزاد می‌گفتند!» 
زینب ادامه می‌دهد تا می‌گوید: «فوالله ما فَریتَ ألا جلدکَ و لا جزرتَ إلا لحمَکَ»: تو با این کار قبر خود و بنی‌امیه را به دست خودت کَندی! «به خدا سوگند، جز پوست خود را ندریدی و جز گوشت خود را نشکافتی! بر پیامبر وارد می‌شوی در حالی که ریختن خون خاندانش و هتک حرمتشان به گردن توست، در هنگامی که خداوند پراکندگی ایشان را جمع می‌کند و حق ایشان را می‌گیرد: «و لاَ تَحسَبَنَّ الذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ الله أمواتًا بَل أحیاء عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون: کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپندار، بلکه زنده ‏اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‏شوند.» و حسبکَ بالله حاکماً و بمحمد خصیماً و بجبریل ظَهیرا: تو را بس که حاکم خداست و محمد دشمن توست و جبرئیل یاور ماست. به‌زودی کسی که تو را بر گردة مردم سوار کرد، خواهد فهمید که: «برای ظالمان بد عوضی است» و «کدام یک از شما جایگاهی بدتر و لشکریانی ضعیف‌تر دارد!» 
بعد زینبِ اسیر این کلمات شگفت را به پادشاه پیروز می‌گوید: «و لئن جرت عَلی الدّواهی مخاطبتک: اگر این مصائبِ جانکاه مرا به همسخنی با تو واداشته است، إنّی لأستصغرُ قدرک: تو را ناچیز می‌شمارم. و أستعظمُ تقریعک و أستکثر توبیخک:  اگر بخواهم تو را سرزنش کنم، تو را بزرگ دانسته‌ام»، سرزنش تو در شأن من نیست! 
«لکن العُیونَ عبری و الصّدور حرّی: اما چشمها پر اشک است و سینه‌ها داغدار. ألا فالعجب کل العجب لقتل حزب‌الله النُّجباء بحزب‌الشیطان الطُلقاء: شگفتا که نجیبان حزب خدا را آزادشدگان حزب شیطان کشته اند. خون ما از سرپنجه‌ها می‌ریزد و گوشت ما از دهان‌ها می‌افتد و پیکرهای پاک خوراک گرگهاست و چنگال کفتارها آنها را به خاک افکنده است.»
ادامه دارد
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی